پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر

پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!

نظرات شما عزیزان:

Tina

ساعت0:04---26 مهر 1390

Fek nakoni man dokhtare moshkel dariama ya oghdeie pesar daram ama ino migam poro nasho,to kheili kheili ideal hasti.lotfan poro nashia!omidvaram ghorure adama barat arzesh dashte bashe.

Elham

ساعت23:49---25 مهر 1390

Akset be matalebet nemikhore vali ye pesare kamelio dos dashtani.baiad az mamanet tashakor koni ke hamchin daste goli tarbiat karde,ham ba shour,ham khoshtip ham ba shakhsiato moghavem.NICE!

Mahtab

ساعت23:42---25 مهر 1390

Kheili khojel bod.

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: